معنی نَزَعَ
نَزَعَ
بی سلاح کردن، خلع سلاح، از اسلحه خالی کردن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با نَزَعَ
خَزَعَ
خَزَعَ
سوزَن زَدَن، او شُوکِّه شُدِه بود
دیکشنری عربی به فارسی
فَزَعَ
فَزَعَ
دَوَندَن، وَحشَت
دیکشنری عربی به فارسی
نَازَعَ
نَازَعَ
مُجادِلِه کَردَن، او مُناقِشِه کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
نَفَعَ
نَفَعَ
تأثیر گُذاشتَن، کار کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
نَزَلَ
نَزَلَ
اِقامَت دادَن، خوٰابگاه
دیکشنری عربی به فارسی
نَقَعَ
نَقَعَ
خیس کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
أَفزَعَ
أَفزَعَ
مُضطَرِب کَردَن، او وَحشَت کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
بَلَعَ
بَلَعَ
بَلعیدَن، قورت دادَن
دیکشنری عربی به فارسی
حَزَنَ
حَزَنَ
اَفسُردِه کَردَن، غَم و اَندوه، اَندوهگین شُدَن
دیکشنری عربی به فارسی