معنی نَحَى
نَحَى
پایان دادن، او برس زد
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با نَحَى
نَفَى
نَفَى
مَنفی کَردَن، اِنکار کُنَد، لَغو کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
نَهَى
نَهَى
مُخالِفَت کَردَن، مَنع کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
نَوَى
نَوَى
قَصد داشتَن، او قَصد داشت
دیکشنری عربی به فارسی