معنی مهيب
مهيب
تأثیرگذار، با شکوه
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با مهيب
مهذب
مهذب
پاکیزه شده از عیب و نقص، خوش اخلاق، پاکیزه خوی
فرهنگ فارسی عمید
مهاب
مهاب
مهب ها، جاهای وزیدن باد، جهات وزش باد، جمعِ واژۀ مهب
فرهنگ فارسی عمید
مهرب
مهرب
فرارگاه، محل فرار، جای گریز
فرهنگ لغت هوشیار
مهذب
مهذب
پاک کننده از عیوب
فرهنگ لغت هوشیار
مهاب
مهاب
جای ترس و سهمگین و ترسناک
فرهنگ لغت هوشیار
مهیب
مهیب
سهمگین، ترسناک، سهمناک
فرهنگ لغت هوشیار
مهرب
مهرب
جای فرار و گریز، جمع مهارب
فرهنگ فارسی معین
مهذب
مهذب
پاکیزه شده از عیب و نقص
فرهنگ فارسی معین
مهیب
مهیب
سهمگین، ترسناک
فرهنگ فارسی معین