معنی مُوَكِّل
مُوَكِّل
واگذارکننده، یک مشتری
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با مُوَكِّل
مُوَصِّل
مُوَصِّل
وابَستِه کُنَندِه، هادی
دیکشنری عربی به فارسی
مُبَكِّر
مُبَكِّر
زودرَس، اَوایِل، زود، زودهِنگام
دیکشنری عربی به فارسی
مُبَجِّل
مُبَجِّل
مُقَدَّس، باوُقار
دیکشنری عربی به فارسی
مُذَكِّر
مُذَكِّر
یادآوَر، مَردانِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُحَوِّل
مُحَوِّل
مُبَدِّل، آداپتور
دیکشنری عربی به فارسی
مُشَغِّل
مُشَغِّل
اُپِراتُور
دیکشنری عربی به فارسی
مُسَجِّل
مُسَجِّل
ثَبت کُنَندِه، ثَبت شُدِه اَست
دیکشنری عربی به فارسی
مُفَصِّل
مُفَصِّل
اَداکُنَندِه، دَقیق
دیکشنری عربی به فارسی
مُعَطِّل
مُعَطِّل
مُخِلّ
دیکشنری عربی به فارسی