معنی مُنَضَّم
مُنَضَّم
دارای انضباط شخصی، ملحق شد
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با مُنَضَّم
مُنَظَّم
مُنَظَّم
تَرتِیب دار، سازِمان دَهَندِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُنَضَّج
مُنَضَّج
مُنضَبِط، رِسیدِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُضَخَّم
مُضَخَّم
پُمپاژ شُدِه، تَقوِیت شُدِه اَست
دیکشنری عربی به فارسی
مُرَمَّم
مُرَمَّم
مَرِمَّت شُدِه، بازسازی شُد
دیکشنری عربی به فارسی
مُنَمَّق
مُنَمَّق
تَرمیم شُدِه، آراستِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُنَكَّه
مُنَكَّه
مَزِّه دار، طَعم دار شُدِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُنَقَّط
مُنَقَّط
خال دار، نُقطِه چین، خال خال
دیکشنری عربی به فارسی
مُنَظَّف
مُنَظَّف
پاک شُدِه، تَمیز کُنَندِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُنَسَّق
مُنَسَّق
هَماهَنگ، هَماهَنگ کُنَندِه
دیکشنری عربی به فارسی