معنی مُمنِع
مُمنِع
بازدارنده، ممنوع
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با مُمنِع
مُقنِع
مُقنِع
مُتِقاعِدکُنَندِه، قانِع کُنَندِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُمتِع
مُمتِع
لِذَّت بَخش، سَرگَرم کُنَندِه، خَندِه دار، جالِب
دیکشنری عربی به فارسی
مُبدِع
مُبدِع
خَلّاق
دیکشنری عربی به فارسی
مُذنِب
مُذنِب
گُناهکار
دیکشنری عربی به فارسی
مَانِع
مَانِع
بازدارَندِه، مَن مُشکِلی نَدارَم
دیکشنری عربی به فارسی
مُمكِن
مُمكِن
قابِلِ تَصَوُّر، شایَد، دَست یافتَنی، مُمکِن
دیکشنری عربی به فارسی
مُمتَنِع
مُمتَنِع
مُرَدَّد، مُمتَنِع، مُقاوِم
دیکشنری عربی به فارسی
ممنوع
ممنوع
بازداشته
فرهنگ واژه فارسی سره
ممنوع
ممنوع
منع شده، بازداشته شده
فرهنگ فارسی عمید