معنی مُمَزَّق
مُمَزَّق
پاره پاره، پاره شده، گسسته، فرسوده
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با مُمَزَّق
مُمَزِّق
مُمَزِّق
پارِه کُنَندِه، پارِه شُدِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُمَزَّج
مُمَزَّج
مَخلوط، مُختَلَط
دیکشنری عربی به فارسی
مُجَزَّأ
مُجَزَّأ
تِکِّه تِکِّه، تِکِّه تِکِّه شُدِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُحَقَّق
مُحَقَّق
بَرآوُردِه شُدِه، مُحَقَّق
دیکشنری عربی به فارسی
مُفَزَّع
مُفَزَّع
هَراسان، تِکان دَهَندِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُعَلَّق
مُعَلَّق
آویزان، حَلق آویز کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
مُعَزَّز
مُعَزَّز
تَقوِیت شُدِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُنَمَّق
مُنَمَّق
تَرمیم شُدِه، آراستِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُنَسَّق
مُنَسَّق
هَماهَنگ، هَماهَنگ کُنَندِه
دیکشنری عربی به فارسی