معنی مُفتَرَض
مُفتَرَض
قابل فرض، فرض می شود
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با مُفتَرَض
مُفَتَرَض
مُفَتَرَض
مَفروض، فَرض مِی شَوَد
دیکشنری عربی به فارسی
مُشتَرَك
مُشتَرَك
مُشتَرِک
دیکشنری عربی به فارسی
مُفتَرِق
مُفتَرِق
آشُفتِه، چَهارراه
دیکشنری عربی به فارسی
مُفتَرِس
مُفتَرِس
شِکارچی، دَرَّندِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُعتَرِض
مُعتَرِض
رَهگیر، مُعتَرِض، جُملِه مُعتَرِضِه گُو
دیکشنری عربی به فارسی
مُتَرَف
مُتَرَف
فُروتَن، مُجَلَّل
دیکشنری عربی به فارسی
مُفتَرٍ
مُفتَرٍ
تُهمَت زَن، تُهمَت آمیز
دیکشنری عربی به فارسی