جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مُغلَق

مغلوق

مغلوق
کلیدانه. ج، مغالیق. (منتهی الارب) (آنندراج). کلیدان. (ناظم الاطباء). آنچه بدان در را بندند. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

مغلوق

مغلوق
در بسته. (منتهی الارب) (آنندراج) (غیاث) : باب مغلوق، در بسته. (ناظم الاطباء) ، اهاب مغلوق، پوست پیراسته به غلقه. (منتهی الارب) (ازناظم الاطباء). پوست دباغی شده به غلقه. (از اقرب الموارد). پوست پیراسته به غلقه که درختی است خرد تلخ در حجاز و تهامه که به وی پوست پیرایند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

مغلاق

مغلاق
کلیددان که به کلید گشایند. (مهذب الاسماء). کلیدان. (منتهی الارب) (آنندراج). قفل و قلاب که بدان در رابندند. (غیاث). کلیددان و هر چیز که بدان در را محکم کنند. (ناظم الاطباء). آنچه بدان در را بندند و به وسیلۀ کلید گشایند. ج، مغالیق. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

منغلق

منغلق
دربسته شده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به انغلاق شود
لغت نامه دهخدا