معنی مُعَطَّل
مُعَطَّل
خراب، از کار افتاده است
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با مُعَطَّل
مُعَطِّل
مُعَطِّل
مُخِلّ
دیکشنری عربی به فارسی
مُعَطَّر
مُعَطَّر
مُعَطَّر، مُعَطَّر شُدِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُعَدَّل
مُعَدَّل
تَعدِیل شُدِه، یِک میانگین، اِصلاح شُدِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُبَطَّن
مُبَطَّن
فَرش شُدِه، پُر شُدِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُدَلَّل
مُدَلَّل
پَروَرِش یافتِه، خَراب شُدِه، خودراضی
دیکشنری عربی به فارسی
مُخَطَّط
مُخَطَّط
طَرح وار، یِک طَرح، خُلاصِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُظَلَّل
مُظَلَّل
سایِه دار
دیکشنری عربی به فارسی
مُطَوَّل
مُطَوَّل
پُرگویی، طولانی
دیکشنری عربی به فارسی
مُضَلَّل
مُضَلَّل
گُمراه، گُمراه کُنَندِه
دیکشنری عربی به فارسی