معنی مُعَالِج
مُعَالِج
پردازشگر، شفا دهنده، درمانگر
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با مُعَالِج
مُبَالِغ
مُبَالِغ
مُبالِغِه کُنَندِه، اِغراق آمیز
دیکشنری عربی به فارسی
مُخَالِف
مُخَالِف
مُخالِف، بَرعَکس
دیکشنری عربی به فارسی
مُعَاقِب
مُعَاقِب
تَنبِیه کُنَندِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُعَاصِر
مُعَاصِر
مُعاصِر
دیکشنری عربی به فارسی
مُعَادِي
مُعَادِي
مُخالِف، خَصمانِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُعَادِل
مُعَادِل
مُعادِل
دیکشنری عربی به فارسی
مُطَالِب
مُطَالِب
پُر تَقاضا، مُطالِبِه گَر
دیکشنری عربی به فارسی
مُغَالِط
مُغَالِط
مُغالِطِه گَر، مُغالِطِه آمیز
دیکشنری عربی به فارسی
يُعَالِجُ
يُعَالِجُ
دَرمان کَردَن، او دَرمان مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی