معنی مُضَرَّج
مُضَرَّج
کتک خورده، رم کرد
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با مُضَرَّج
مُجَرَّد
مُجَرَّد
مُجَرّد، صِرفاً
دیکشنری عربی به فارسی
مُدَرَّب
مُدَرَّب
آموزِش دیدِه، مُرَبّی
دیکشنری عربی به فارسی
مُضَلَّل
مُضَلَّل
گُمراه، گُمراه کُنَندِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُضَغَّط
مُضَغَّط
فِشُردِه، را فِشار دَهید
دیکشنری عربی به فارسی
مُضَخَّم
مُضَخَّم
پُمپاژ شُدِه، تَقوِیت شُدِه اَست
دیکشنری عربی به فارسی
مُغَرَّس
مُغَرَّس
کاشتِه شُدِه، کاشتِه شُد
دیکشنری عربی به فارسی
مُنَضَّج
مُنَضَّج
مُنضَبِط، رِسیدِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُمَزَّج
مُمَزَّج
مَخلوط، مُختَلَط
دیکشنری عربی به فارسی
مُكَرَّم
مُكَرَّم
اَرزِشمَند، مُفتَخِر شُد
دیکشنری عربی به فارسی