ترجمه مُزمِن به فارسی - دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با مُزمِن
معزمین
- معزمین
- جمع معزم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
مُزعِج
- مُزعِج
- پُر سَر و صِدا، آزار دَهَندِه، مُزاحِم، ناخُوشایَند، شُلوغ، آشُفتِه کُنَندِه
دیکشنری عربی به فارسی