معنی مُرَقَّع
مُرَقَّع
وصله خورده، وصله شده
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با مُرَقَّع
مُثَقَّف
مُثَقَّف
دانِشمَندانِه، فَرهیختِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُحَقَّق
مُحَقَّق
بَرآوُردِه شُدِه، مُحَقَّق
دیکشنری عربی به فارسی
مُشَجَّع
مُشَجَّع
تَشوِیق شُدِه، دِلگَرم کُنَندِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُرَوِّع
مُرَوِّع
وَحشَتناک، تِکان دَهَندِه، تَرسناک
دیکشنری عربی به فارسی
مُرَمَّم
مُرَمَّم
مَرِمَّت شُدِه، بازسازی شُد
دیکشنری عربی به فارسی
مُرَكَّز
مُرَكَّز
مُتِمَرکِز، مَرکَز
دیکشنری عربی به فارسی
مُرَكَّب
مُرَكَّب
تَرکیبی، مُرَکَّب
دیکشنری عربی به فارسی
مُرَشَّح
مُرَشَّح
فیلتِر شُدِه، نامزَد
دیکشنری عربی به فارسی
مُرَخَّص
مُرَخَّص
مُجَوِّز دار، دارایِ مُجَوِّز
دیکشنری عربی به فارسی