معنی مُرَشَّح
مُرَشَّح
فیلتر شده، نامزد
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با مُرَشَّح
مُبَشَّر
مُبَشَّر
کَثیف، مُبَلِّغ، مُرَوِّج
دیکشنری عربی به فارسی
مُسَطَّح
مُسَطَّح
صاف، تَخت، صاف شُدِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُرَمَّم
مُرَمَّم
مَرِمَّت شُدِه، بازسازی شُد
دیکشنری عربی به فارسی
مُرَكَّز
مُرَكَّز
مُتِمَرکِز، مَرکَز
دیکشنری عربی به فارسی
مُرَكَّب
مُرَكَّب
تَرکیبی، مُرَکَّب
دیکشنری عربی به فارسی
مُرَقَّع
مُرَقَّع
وَصلِه خُوردِه، وَصلِه شُدِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُرَخَّص
مُرَخَّص
مُجَوِّز دار، دارایِ مُجَوِّز
دیکشنری عربی به فارسی
مُرَتَّب
مُرَتَّب
آراستِه، حُقوق و دَستمُزد
دیکشنری عربی به فارسی