معنی مُحتَج
مُحتَج
آشفته، اعتراض کرد
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با مُحتَج
مُحرَج
مُحرَج
شَرمَندِه، خِجالَت زَدِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُحتَجّ
مُحتَجّ
مُعتَرِض، اِعتِراض کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
مُحتَجِز
مُحتَجِز
مَحدود، بازداشت شُد
دیکشنری عربی به فارسی
مُحتَجِر
مُحتَجِر
تَنها و غَمگین، مَحدود
دیکشنری عربی به فارسی
مُحتَال
مُحتَال
جَعلکار، یِک تَقَلُّب
دیکشنری عربی به فارسی
مُحبَط
مُحبَط
اَفسُردِه، نااُمید شُدِه، نااُمید
دیکشنری عربی به فارسی
مُنتِج
مُنتِج
مُوَلِّد، پُروژِه، تَولِیدکُنَندِه، مُفید
دیکشنری عربی به فارسی
مُموَج
مُموَج
مُوج دار
دیکشنری عربی به فارسی
مُمتَن
مُمتَن
قَدردان، سِپاسگُزار
دیکشنری عربی به فارسی