معنی مُحَمَّر
مُحَمَّر
تب دار، مایل به قرمز
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با مُحَمَّر
مُدَمَّر
مُدَمَّر
ویران شُدِه، ویرانگَر
دیکشنری عربی به فارسی
مُخَمَّر
مُخَمَّر
فَرمودِه، تَخمیر شُدِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُحَيَّر
مُحَيَّر
سَردَرگُم، رازآلود
دیکشنری عربی به فارسی
مُبَشَّر
مُبَشَّر
کَثیف، مُبَلِّغ، مُرَوِّج
دیکشنری عربی به فارسی
مُبَذَّر
مُبَذَّر
هَدَر رَفتِه، ضایِع کُنَندِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُبَخَّر
مُبَخَّر
بُخارآلود، تَبخِیر شُد
دیکشنری عربی به فارسی
مُحَسَّن
مُحَسَّن
بِهبود یافتِه، تَقوِیت شُدِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُحَرِّر
مُحَرِّر
آزادکُنَندِه، ویرایِشگَر
دیکشنری عربی به فارسی
مُحَذِّر
مُحَذِّر
تَهدِید آمیز، هُشدار داد
دیکشنری عربی به فارسی