معنی مُحَرِّك
مُحَرِّك
برانگیزاننده، موتور، محرّک، پویانما، تحریک کننده
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با مُحَرِّك
مُحَرِّض
مُحَرِّض
مُحَرِّک
دیکشنری عربی به فارسی
مُحَرِّر
مُحَرِّر
آزادکُنَندِه، ویرایِشگَر
دیکشنری عربی به فارسی
مَحَرِّك
مَحَرِّك
موتوری، مُوتُور
دیکشنری عربی به فارسی
مُتَحَرِّك
مُتَحَرِّك
مُتِحَرِّک، مُوبَایِل
دیکشنری عربی به فارسی
مُحَذِّر
مُحَذِّر
تَهدِید آمیز، هُشدار داد
دیکشنری عربی به فارسی
مُحَدِّد
مُحَدِّد
مَحدودکُنَندِه، خاص
دیکشنری عربی به فارسی
مُدَرِّس
مُدَرِّس
مُرَبّی، مُعَلِّم
دیکشنری عربی به فارسی
مُدَرِّب
مُدَرِّب
مُرَبّی
دیکشنری عربی به فارسی
مُحَيِّر
مُحَيِّر
گیج کُنَندِه
دیکشنری عربی به فارسی