معنی مُحَدَّد
مُحَدَّد
مقرّر، خاص، تیز شده
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با مُحَدَّد
مُحَدِّد
مُحَدِّد
مَحدودکُنَندِه، خاص
دیکشنری عربی به فارسی
مُحَدَّث
مُحَدَّث
بِه روز، بِه روز شُد
دیکشنری عربی به فارسی
مُجَدَّد
مُجَدَّد
بازسازی شُدِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُمَدَّد
مُمَدَّد
گُستَرِش یافتِه، تَمدِید شُد
دیکشنری عربی به فارسی
مُحَسَّن
مُحَسَّن
بِهبود یافتِه، تَقوِیت شُدِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُجَمَّد
مُجَمَّد
یَخ زَدَه، مُنجَمِد شُدِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُجَعَّد
مُجَعَّد
فُرمی، فِرفِری
دیکشنری عربی به فارسی
مُجَرَّد
مُجَرَّد
مُجَرّد، صِرفاً
دیکشنری عربی به فارسی
مُحَيَّر
مُحَيَّر
سَردَرگُم، رازآلود
دیکشنری عربی به فارسی