معنی مُتَقَطِّع
مُتَقَطِّع
دندانه دار، متناوب
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با مُتَقَطِّع
مُتَقَلِّد
مُتَقَلِّد
تَقلِیدی
دیکشنری عربی به فارسی
مُتَقَلِّب
مُتَقَلِّب
آشُفتِه، فَرّار، هَوَسباز، تَغییری، دَمدَمی
دیکشنری عربی به فارسی
مُتَقَشِّر
مُتَقَشِّر
پَولَک دار، فَلس مانَند
دیکشنری عربی به فارسی
مُتَقَدِّم
مُتَقَدِّم
دَرخوٰاست دَهَندِه، پیشرَفتِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُتَطَوِّع
مُتَطَوِّع
داوُطَلَب
دیکشنری عربی به فارسی
مُتَصَنِّع
مُتَصَنِّع
چاپلوس، پِرِستیژ
دیکشنری عربی به فارسی
مُتَحَطِّم
مُتَحَطِّم
بی اِعتِقاد، مُتَلاشی شُد
دیکشنری عربی به فارسی
مُتَبَرِّع
مُتَبَرِّع
اِهداکُنَندِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُتَنَوِّع
مُتَنَوِّع
گونِه، مُتِنَوِّع
دیکشنری عربی به فارسی