معنی مُتَقَاعِد
مُتَقَاعِد
بازنشسته
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با مُتَقَاعِد
مُتَقَلِّد
مُتَقَلِّد
تَقلِیدی
دیکشنری عربی به فارسی
مُتَقَارِب
مُتَقَارِب
ناتَمام، هَمگَرا
دیکشنری عربی به فارسی
مُتَعَاهِد
مُتَعَاهِد
پِیمانکار
دیکشنری عربی به فارسی