معنی مُتَعَاوِن
مُتَعَاوِن
همکاری کننده، در حال همکاری
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با مُتَعَاوِن
مُتَفَاوِت
مُتَفَاوِت
مُتِفاوِت، ناهَموار، مُختَلِف
دیکشنری عربی به فارسی
مُتَعَاهِد
مُتَعَاهِد
پِیمانکار
دیکشنری عربی به فارسی
مُتَعَاطِف
مُتَعَاطِف
هَمدَرد، دِلسوز
دیکشنری عربی به فارسی
مُتَسَاوِي
مُتَسَاوِي
بَرابَر
دیکشنری عربی به فارسی
مُتَزَامِن
مُتَزَامِن
هَم زَمان
دیکشنری عربی به فارسی
مُتَجَاوِز
مُتَجَاوِز
مُتَجاوِز، مُتِعالی
دیکشنری عربی به فارسی