معنی مُتَدَخِّل
مُتَدَخِّل
مداخله گر، مزاحم
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با مُتَدَخِّل
مُتَكَمِّل
مُتَكَمِّل
بی نَقص، مُکَمِّل
دیکشنری عربی به فارسی
مُتَعَجِّل
مُتَعَجِّل
بی پَروا، عَجولانِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُتَطَفِّل
مُتَطَفِّل
آویزان، سَرزَدِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُتَضَخِّم
مُتَضَخِّم
مُتِوَرِّم، باد کَردِه، وَرَم کَردِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُتَذَلِّل
مُتَذَلِّل
تَوَاضُع کُنَندِه، سَنگ زَنی
دیکشنری عربی به فارسی
مُتَحَوِّل
مُتَحَوِّل
جَهش یافتِه، مُتِغَیِّر، تَبدیل شُدِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُتَجَوِّل
مُتَجَوِّل
گُذَراندَن، سَرگَردان، پَرسَه زَن
دیکشنری عربی به فارسی
مُتَأَمِّل
مُتَأَمِّل
مُتِفَکِّر
دیکشنری عربی به فارسی
مُتَأَخِّر
مُتَأَخِّر
دیرآمَد، دیر
دیکشنری عربی به فارسی