معنی مُتَحَدِّث
مُتَحَدِّث
گفتگوگر، صحبت کردن، گوینده
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با مُتَحَدِّث
مُتَقَدِّم
مُتَقَدِّم
دَرخوٰاست دَهَندِه، پیشرَفتِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُتَرَدِّد
مُتَرَدِّد
شَخص مُرَدَّد، مُرَدَّد، لَرزان
دیکشنری عربی به فارسی
مُتَحَيِّز
مُتَحَيِّز
طَرَفدارانِه، مُغرِضانِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُتَحَيِّر
مُتَحَيِّر
مُتِعَجِّب، مُتَحَیِّر شُدِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُتَحَوِّل
مُتَحَوِّل
جَهش یافتِه، مُتِغَیِّر، تَبدیل شُدِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُتَحَمِّس
مُتَحَمِّس
مُشتاق، هَیَجان زَدِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُتَحَكِّم
مُتَحَكِّم
سَلطَنَت طَلَب، کُنتُرُل کُنَندِه
دیکشنری عربی به فارسی
مُتَحَفِّظ
مُتَحَفِّظ
مُحتاط، با اِحتیاط، اِفراطی دَر مُحافِظِه کاری
دیکشنری عربی به فارسی
مُتَحَطِّم
مُتَحَطِّم
بی اِعتِقاد، مُتَلاشی شُد
دیکشنری عربی به فارسی