جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مُبهَم

مُدهَش

مُدهَش
مُتَحَیِّر، شِگِفت آوَر، جالِب، مُتِعَجِّب، شِگِفت اَنگیز، مَبهُوت کُنَندِه، چِشمگیر، جَذّاب
دیکشنری عربی به فارسی

مبهرم

مبهرم
رنگ کرده به گل کاجیره. و منه ثوب مبهرم. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد). ثوب مبهرم. (از کلمه بهرمان) ، ای معصفر والبهرمان، العصفر. (الجماهر بیرونی ص 35، از یادداشت دهخدا). به گل کاجیره رنگ کرده، ثوب مبهرم، جامۀ بهرمانی. (یادداشت دهخدا)
لغت نامه دهخدا