معنی مَوقُوت
مَوقُوت
موقّت، زمان بندی، موقّتی
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با مَوقُوت
مَوقُوع
مَوقُوع
اِمضا شُدِه، اِمضا کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
مَوهُوب
مَوهُوب
بااِستِعداد
دیکشنری عربی به فارسی
مَوقِيت
مَوقِيت
مُناسِب، زَمان بَندی
دیکشنری عربی به فارسی
مَوعُود
مَوعُود
وَعدِه دادِه شُدِه، قُول دادِه
دیکشنری عربی به فارسی
مَوجُود
مَوجُود
مُوجود
دیکشنری عربی به فارسی
مَوثُوق
مَوثُوق
مُورِدِ اِعتِماد، قابِلِ اِعتِماد، اِعتِمادآوَر
دیکشنری عربی به فارسی
مَنقُوض
مَنقُوض
مُنقَضی شُدِه، لَغو شُد
دیکشنری عربی به فارسی
مَنحُوت
مَنحُوت
مُجَسَّم، کَندِه کاری شُدِه
دیکشنری عربی به فارسی
مَفقُود
مَفقُود
بی اِعتِبار، گُم شُدِه، بَدبَخت
دیکشنری عربی به فارسی