معنی مَنحُوت
مَنحُوت
مجسّم، کنده کاری شده
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با مَنحُوت
مَوقُوت
مَوقُوت
مُوَقَّت، زَمان بَندی، مُوَقَّتی
دیکشنری عربی به فارسی
مَنقُوض
مَنقُوض
مُنقَضی شُدِه، لَغو شُد
دیکشنری عربی به فارسی
مَنظُوم
مَنظُوم
ماژولار، سازماندِهی شُدِه اَست
دیکشنری عربی به فارسی
مَنطُوق
مَنطُوق
تَلَفُّظ شُدِه، صُحبَت کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
مَنصُوح
مَنصُوح
مَطلوب، صادِقانِه
دیکشنری عربی به فارسی
مَبهُوت
مَبهُوت
کُنجکاو، مَجذوب
دیکشنری عربی به فارسی
مَسحُور
مَسحُور
اَفسون شُدِه، مَجذوب، سِحر شُدِه، فَریب خُوردِه
دیکشنری عربی به فارسی
منحوت
منحوت
تراشیده شده تراشیده شده نجاری شده
فرهنگ لغت هوشیار
منحوت
منحوت
تراشیده شده، نجاری شده
فرهنگ فارسی معین