معنی مَنَحَ
مَنَحَ
اعطا کردن، کمک مالی
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با مَنَحَ
مَنَعَ
مَنَعَ
مُمانِعَت کَردَن، مَنع کَردَن، اِجازِه نَدادَن، جِلوگیری کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
مَدَحَ
مَدَحَ
تَعرِیف کَردَن، سِتایِش کَردَن، تَحسِین کَردَن، مَدح کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
مَسَحَ
مَسَحَ
زَمین پاک کَردَن، بَرایِ بَررَسی، مُرَبَّع کَردَن، پاک کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
جَنَبَ
جَنَبَ
پَهلو گُذاشتَن، سَمت
دیکشنری عربی به فارسی
خَنَقَ
خَنَقَ
خَفِه کَردَن، دَریچِه گاز
دیکشنری عربی به فارسی
ذَبَحَ
ذَبَحَ
کُشتَن، ذِبح
دیکشنری عربی به فارسی
جَرَحَ
جَرَحَ
آسیب زَدَن، جِراحَت، زور زَدَن، زَخم بَرداشتَن، زَخم زَدَن
دیکشنری عربی به فارسی
صَنَعَ
صَنَعَ
جَعبِه کَردَن، ساختَن، تَولِید کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
صَلَحَ
صَلَحَ
تَرمیم کَردَن، آشتی
دیکشنری عربی به فارسی