معنی مَلوِي
مَلوِي
کج، آچار
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با مَلوِي
خَاوِي
خَاوِي
مَتروک، خالی، ویران، بی روح، بی جان
دیکشنری عربی به فارسی
رَاوِي
رَاوِي
راوی
دیکشنری عربی به فارسی
مَلغِيّ
مَلغِيّ
لَغو شُدِه، لَغو شُد
دیکشنری عربی به فارسی
مَلِيء
مَلِيء
پُرشُدِه، کامِل
دیکشنری عربی به فارسی
مَلَكِي
مَلَكِي
شَاهانِه، سَلطَنَتی
دیکشنری عربی به فارسی
مَكرِي
مَكرِي
مَکّارانِه، حیلِه گَری
دیکشنری عربی به فارسی
مَطوِيّ
مَطوِيّ
تَخت شُدِه، جَمع شُدِه اَست
دیکشنری عربی به فارسی
مَائِي
مَائِي
آبی، آب، آبَکی
دیکشنری عربی به فارسی
مَاضِي
مَاضِي
گُذَشتِه
دیکشنری عربی به فارسی