معنی مَلل
مَلل
کسالت زده، بی حوصلگی
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با مَلل
مجلل
مجلل
پرنما، پرشکوه
فرهنگ واژه فارسی سره
معلل
معلل
بیان کنندۀ علت، علت آورنده
فرهنگ فارسی عمید
مهلل
مهلل
خمیده، منحنی مانند هلال، هلالی شکل
فرهنگ فارسی عمید
مهلل
مهلل
کسی که «لا اِلهَ اِلاَّ الله» بگوید
فرهنگ فارسی عمید
معلل
معلل
آنچه دلیل و علت دارد، تعلیل شده، علت دار
فرهنگ فارسی عمید
مدلل
مدلل
آنچه برای آن دلیل آورده شده باشد، ثابت شده
فرهنگ فارسی عمید
مجلل
مجلل
بزرگ داشته، محترم، باشکوه، دارای شوکت و جلال
فرهنگ فارسی عمید
مکلل
مکلل
اکلیل نهاده، تاج بر سر گذاشته، زیورداده، آراسته شده
فرهنگ فارسی عمید
مجلل
مجلل
دارای بزرگواری و قدرت و شوکت
فرهنگ لغت هوشیار