معنی مَعقُود
مَعقُود
مغزپیچ، گره خورده
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با مَعقُود
مَفقُود
مَفقُود
بی اِعتِبار، گُم شُدِه، بَدبَخت
دیکشنری عربی به فارسی
مَعقُول
مَعقُول
مَعقول، مَنطِقی
دیکشنری عربی به فارسی
مَوقُوع
مَوقُوع
اِمضا شُدِه، اِمضا کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
مَوقُوت
مَوقُوت
مُوَقَّت، زَمان بَندی، مُوَقَّتی
دیکشنری عربی به فارسی
مَوعُود
مَوعُود
وَعدِه دادِه شُدِه، قُول دادِه
دیکشنری عربی به فارسی
مَوجُود
مَوجُود
مُوجود
دیکشنری عربی به فارسی
مَنقُوض
مَنقُوض
مُنقَضی شُدِه، لَغو شُد
دیکشنری عربی به فارسی
مَكبُود
مَكبُود
بُزُرگ شُدِه، سیب
دیکشنری عربی به فارسی
مَقصُود
مَقصُود
مَقصَد، دَر نَظَر گِرِفتِه شُدِه اَست
دیکشنری عربی به فارسی