معنی مَصدَر
- مَصدَر
- منشأ، منبع، مطّلع
واژههای مرتبط با مَصدَر
أَصفَر
- أَصفَر
- زَرد
مَنظَر
- مَنظَر
- مَنظَر طَبیعی، مُشاهِدِه کُنید
مَقدَار
- مَقدَار
- مِقدار
مَغبَر
- مَغبَر
- گَرد و غُبارآلود، گَرد و خاکی
مَظهَر
- مَظهَر
- ظاهِر
مَطهَر
- مَطهَر
- بَرزَخ، ضِدِّ عُفونی کُنَندِه
مصدور
- مصدور
- کسی که مبتلا به درد سینه باشد
متصدر
- متصدر
- کسی که در صدر مجلس نشسته است، صدرنشین
متصدر
- متصدر
- بالا نشین در صدر مجلس نشیننده، صدر (پیشگاه) قرار گیرنده: در گاه رفیعش (به) صدر ملکی متصدر بود