ترجمه مَشهَد به فارسی - دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با مَشهَد
مشهود
- مشهود
- حاضر شده، دیده شده، آنچه دیده شود، آنچه بر آن گواه شوند، روز جمعه، روز قیامت
فرهنگ فارسی عمید
متشهد
- متشهد
- گواهی دهنده، گوینده ی: اشهد ان لا اله الاالله گوینده اشهدان لااله الاالله
فرهنگ لغت هوشیار