معنی مَسنُون
مَسنُون
دندانه دار، سالمندان
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با مَسنُون
مَجنُون
مَجنُون
جُنون آمیز، دیوانِه، آشُفتِه
دیکشنری عربی به فارسی
مَلعُون
مَلعُون
مَلعون، نِفرین شُدِه
دیکشنری عربی به فارسی
مَصنُوف
مَصنُوف
دَستِه بَندی شُدِه، طَبَقِه بَندی شُدِه
دیکشنری عربی به فارسی
قَانُون
قَانُون
قانون
دیکشنری عربی به فارسی
مَأمُون
مَأمُون
مُطمَئِن، اَمن، تَامین شُدِه
دیکشنری عربی به فارسی
مَخزُون
مَخزُون
مُوجودی، سَهام
دیکشنری عربی به فارسی
مَحزُون
مَحزُون
قابِلِ سَرزَنِش، غَمگین
دیکشنری عربی به فارسی
مَسئُول
مَسئُول
مَسئول
دیکشنری عربی به فارسی
مَسؤُول
مَسؤُول
مَسئول
دیکشنری عربی به فارسی