معنی مَرَّ
مَرَّ
عبوری شده، تلخ، گذشتن، بازبینی کردن، مرحله گذاشتن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با مَرَّ
خَرَّ
خَرَّ
غُرّیدَن، او فَریاد زَد
دیکشنری عربی به فارسی
جَرَّ
جَرَّ
کِشیدَن، بِکِشید
دیکشنری عربی به فارسی
سَرَّ
سَرَّ
لَذَّت بُردَن، راز، سَرگَرم کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
مَدَّ
مَدَّ
کِشیدِه شُدَن، تَمدِید کُنید
دیکشنری عربی به فارسی
غَرَّ
غَرَّ
تَرغِیب دادَن، او حَسادَت مِی کَرد
دیکشنری عربی به فارسی