معنی مَدَحَ
مَدَحَ
تعریف کردن، ستایش کردن، تحسین کردن، مدح کردن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با مَدَحَ
مَنَحَ
مَنَحَ
اِعطا کَردَن، کُمَکِ مالی
دیکشنری عربی به فارسی
مَسَحَ
مَسَحَ
زَمین پاک کَردَن، بَرایِ بَررَسی، مُرَبَّع کَردَن، پاک کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
مدَحَ
مدَحَ
تَحسِین کَردَن، سِتایِش کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
بَدَأَ
بَدَأَ
شُروع کَردَن، او شُروع کَرد، آغاز کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
حَدَثَ
حَدَثَ
رُخ دادَن، اِتِّفاق اُفتاد
دیکشنری عربی به فارسی
خَدَمَ
خَدَمَ
خِدمَت کَردَن، او خِدمَت کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
خَدَعَ
خَدَعَ
فَریب دادَن، او فَریب داد، گول زَدَن
دیکشنری عربی به فارسی
خَدَشَ
خَدَشَ
پَنجِه زَدَن، خَراش
دیکشنری عربی به فارسی
خَدَرَ
خَدَرَ
بی حِسّ کَردَن، بی حِسّی
دیکشنری عربی به فارسی