ترجمه مَحمُص به فارسی - دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با مَحمُص
محمص
- محمص
- نعت فاعلی از تحمیص. بریان کننده. (آنندراج). بریان کننده. برشته کننده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
محمص
- محمص
- نعت مفعولی از تحمیص. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، حب محمص، دانۀ بریان و برشته کرده. مقلو. برشته. سرخ کرده. بریان کرده شده. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا