معنی مَحسُود
مَحسُود
قابل حسادت، حسادت کرد، بدشانس
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با مَحسُود
مَحمُود
مَحمُود
سِتایِش بَراَنگیز، مَحمود
دیکشنری عربی به فارسی
مَحسُوس
مَحسُوس
کِلیشِه ای، مَحسوس
دیکشنری عربی به فارسی
مَحسُوب
مَحسُوب
مُحاسِبِه شُدِه، مُحاسِبِه شُدِه اَست
دیکشنری عربی به فارسی
مَحدُود
مَحدُود
مَحدود، مَحدود اَست
دیکشنری عربی به فارسی
مَهسُوس
مَهسُوس
فِشُردِه، تَصاحُب شُدِه اَست
دیکشنری عربی به فارسی
مَوعُود
مَوعُود
وَعدِه دادِه شُدِه، قُول دادِه
دیکشنری عربی به فارسی
مَوجُود
مَوجُود
مُوجود
دیکشنری عربی به فارسی
مَكسُور
مَكسُور
شِکَستِه
دیکشنری عربی به فارسی
مَكبُود
مَكبُود
بُزُرگ شُدِه، سیب
دیکشنری عربی به فارسی