معنی مَبعُوث
مَبعُوث
آشفته، فرستاده
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با مَبعُوث
مَبعُود
مَبعُود
بیگانِه وار، دور
دیکشنری عربی به فارسی
مَوعُود
مَوعُود
وَعدِه دادِه شُدِه، قُول دادِه
دیکشنری عربی به فارسی
مَلوُوث
مَلوُوث
بینی گِرِفتِه، آلودِه
دیکشنری عربی به فارسی
مَلعُون
مَلعُون
مَلعون، نِفرین شُدِه
دیکشنری عربی به فارسی
مَبهُوت
مَبهُوت
کُنجکاو، مَجذوب
دیکشنری عربی به فارسی
مَبلُول
مَبلُول
خیس
دیکشنری عربی به فارسی
مَبقُوع
مَبقُوع
خال دار، خال خال، لَکِّه دار
دیکشنری عربی به فارسی
مَبغُوض
مَبغُوض
نِفرَت اَنگیز، مَنفور
دیکشنری عربی به فارسی
مَبسُوط
مَبسُوط
خُوشحال، شاد
دیکشنری عربی به فارسی