معنی لَمَعَ لَمَعَ درخشیدن، او درخشید، درخشان شدن، صاف و برّاق کردن دِرَخشیدَن، او دِرَخشید، دِرَخشان شُدَن، صاف و بَرّاق کَردَن دیکشنری عربی به فارسی