معنی لَعِبَ لَعِبَ صفحه بازی کردن، بازی، سرگرم کردن، بازی کردن، به بازی کردن، دستکاری کردن، اسباب بازی کردن صَفحِه بازی کَردَن، بازی، سَرگَرم کَردَن، بازی کَردَن، بِه بازی کَردَن، دَستکاری کَردَن، اَسباب بازی کَردَن دیکشنری عربی به فارسی