معنی كَرِيم
كَرِيم
کرم مانند، سخاوتمندانه، مهربان
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با كَرِيم
كَرِيه
كَرِيه
بی مَزِّه، ناپَسَند، نِفرَت اَنگیز، بوی بَد
دیکشنری عربی به فارسی
كَرِيب
كَرِيب
بِلورین، فَعّالانِه
دیکشنری عربی به فارسی
بَرِيق
بَرِيق
دِرَخشِش
دیکشنری عربی به فارسی
بَرِيء
بَرِيء
بی ضَرَر، بی گُناه، سادِگی
دیکشنری عربی به فارسی
حَمِيم
حَمِيم
صَمیمی
دیکشنری عربی به فارسی
حَكِيم
حَكِيم
قابِلِ قِضاوَت، عاقِل، خِرَدمَند
دیکشنری عربی به فارسی
تَجرِيم
تَجرِيم
جِنایَت سازی، جُرم اِنگاری، رَد صَلاحیَّت، غِیرِقانونی سازی
دیکشنری عربی به فارسی
تَكرِيم
تَكرِيم
اَدایِ اِحتِرام، اِفتِخار
دیکشنری عربی به فارسی
جَسِيم
جَسِيم
قَوی هِیکَل، دالتونیسم
دیکشنری عربی به فارسی