معنی كَبَسَ
كَبَسَ
فشرده کردن، فشرده
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با كَبَسَ
حَبَسَ
حَبَسَ
کُپِّه کَردَن، حَبس، بازداشت کَردَن، حَبس کَردَن، مَحبوس کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
جَبَسَ
جَبَسَ
گَچ کاری کَردَن، گَچ
دیکشنری عربی به فارسی
عَبَسَ
عَبَسَ
چِهرِه دَر هَم کِشیدَن، اَخم کَرد، عَبوس کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
حَمَسَ
حَمَسَ
بَراَنگیختَن، او هَیَجان زَدِه شُد
دیکشنری عربی به فارسی
حَرَسَ
حَرَسَ
نِگَهبانی کَردَن، نِگَهبان
دیکشنری عربی به فارسی
حَبَكَ
حَبَكَ
رِشتِه کَردَن، او شُما را دوست داشت
دیکشنری عربی به فارسی
دَحَسَ
دَحَسَ
غَلتیدَن، او زیرِ پا گُذاشت
دیکشنری عربی به فارسی
دَبَّسَ
دَبَّسَ
سُنبِه کَردَن، چَرخید
دیکشنری عربی به فارسی
خَبَزَ
خَبَزَ
پُختَن، نان، کِیک پُختَن
دیکشنری عربی به فارسی