ترجمه قِسط به فارسی - دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با قِسط
قاسط
- قاسط
- جابر. (منتهی الارب) (آنندراج) ، ستمکار. (منتهی الارب). بیدادگر. (مهذب الاسماء). جورکننده. جائر. ظالم، بازگردنده ازحق. (ناظم الاطباء). ج، قاسطون. (مهذب الاسماء) : و اما القاسطون فکانوا لجهنم حطباً. (قرآن 15/72) ، (از قسط یعنی عدل) عادل. دادگر
لغت نامه دهخدا
قاسط
- قاسط
- ابن هنب. نام پدر قبیله ای است از عرب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
قسط
- قسط
- ریشۀ گیاهی بی ساقه با برگ های پهن و ضخیم، با رنگی مایل به زرد و طعم شیرین که در طب به کاربرد دارد، کوشَنِه، قُسطُس
فرهنگ فارسی عمید
قسط
- قسط
- یک قسمت از وامی که به چند قسمت تقسیم شده باشد و هر قسمت را در مدت معین بپردازند
عدل، داد
حِصّه، نصیب، مقدار، میزان
فرهنگ فارسی عمید