معنی قَلَبَ
قَلَبَ
وارونه کردن، قلب، برگشت دادن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با قَلَبَ
جَلَبَ
جَلَبَ
ایجاد کَردَن، آوَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
طَلَبَ
طَلَبَ
دَرخوٰاست دادَن، دَرخوٰاست کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
سَلَبَ
سَلَبَ
مَحروم کَردَن، غارَت
دیکشنری عربی به فارسی
غَلَبَ
غَلَبَ
غَلَبِه کَردَن، او فَتح کَرد، غَلَبِه پِیدا کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
أَلقَبَ
أَلقَبَ
نام مُستَعار گُذاشتَن، یِک عُنوان
دیکشنری عربی به فارسی
بَلَغَ
بَلَغَ
بِه اَوج رِسیدَن، رِسید، رِسیدَن
دیکشنری عربی به فارسی
بَلَعَ
بَلَعَ
بَلعیدَن، قورت دادَن
دیکشنری عربی به فارسی
حَلَمَ
حَلَمَ
رُویابافی کَردَن، رُؤیا
دیکشنری عربی به فارسی
حَلَقَ
حَلَقَ
حَلقِه زَدَن، اِصلاح، اِصلاح کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی