معنی قَفَزَ قَفَزَ پریدن، پرش، پرش کردن، جهش کردن، جستجو کردن، جست و خیز کردن پَریدَن، پَرِش، پَرِش کَردَن، جَهش کَردَن، جُستُجو کَردَن، جَست و خیز کَردَن دیکشنری عربی به فارسی