معنی قَصَّ قَصَّ برش زدن، او گفت، بریدن، برش کردن، حذف کردن، تراشیدن بُرِش زَدَن، او گُفت، بُریدَن، بُرِش کَردَن، حَذف کَردَن، تراشیدَن دیکشنری عربی به فارسی