معنی قَرمَشَة
قَرمَشَة
تردی، یک کرچ، سختی
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با قَرمَشَة
قَرصَنَة
قَرصَنَة
دُزدی دَریایی
دیکشنری عربی به فارسی