معنی قَبَلِيّ
قَبَلِيّ
به طور قبیله ای، قبیله ای
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با قَبَلِيّ
جَبَلِيّ
جَبَلِيّ
کوهی، کوهِستانی
دیکشنری عربی به فارسی
أَبَوِيّ
أَبَوِيّ
پِدَری، پِدَرانِه
دیکشنری عربی به فارسی
أَبَدِيّ
أَبَدِيّ
اَبَدی
دیکشنری عربی به فارسی
جَدَلِيّ
جَدَلِيّ
جَنجالی، بَحث بَراَنگیز
دیکشنری عربی به فارسی
عَبَثِيّ
عَبَثِيّ
پوچ
دیکشنری عربی به فارسی
عَمَلِيّ
عَمَلِيّ
کاری، عَمَلی
دیکشنری عربی به فارسی
عَضَلِيّ
عَضَلِيّ
بِه طُورِ عَضُلانی، عَضُلانی
دیکشنری عربی به فارسی
شَبَكِيّ
شَبَكِيّ
توری، مُشَبَّک
دیکشنری عربی به فارسی
شَبَحِيّ
شَبَحِيّ
روحی، شَبَح وار
دیکشنری عربی به فارسی