معنی قَاضَىٰ
قَاضَىٰ
دعوی کردن، یک قاضی
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با قَاضَىٰ
قَاضَى
قَاضَى
دادگاه کَردَن، یِک قاضی، تَعقِیب قانونی کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
سَاوَىٰ
سَاوَىٰ
هَموار کَردَن، بَرابَر
دیکشنری عربی به فارسی
فَوضَىٰ
فَوضَىٰ
آشوب، هَرج و مَرج
دیکشنری عربی به فارسی
رَاضَى
رَاضَى
آرام کَردَن، راضی اَست
دیکشنری عربی به فارسی